معنی کندوی عسل

فارسی به عربی

کندوی عسل

خلیه النحل، منحل


کندوی زنبو عسل

دراجه


عسل

عسل

فارسی به آلمانی

فرهنگ عمید

عسل

مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل‌ها و گیا‌هان فراهم می‌آورد و در کندوی خود خالی می‌کند، انگبین،
* عسل مصفّا: عسلی که مومش را گرفته باشند،

فرهنگ فارسی هوشیار

عسل

خوردنی ساختن از انگبین، ماده شیرین که زنبور عسل در کندوی خود تولید میکند، ثنای نیکو کردن کسی را، محبوب کردن نزد مردم

گویش مازندرانی

عسل

عسل

از دهستان های ولوپی واقع در منطقه ی قائم شهر، عسل

نام های ایرانی

عسل

دخترانه، عسل، مایعی خوراکی که زنبور عسل می سازد، بسیار شیرین و دوست داشتنی

لغت نامه دهخدا

عسل

عسل. [ع َ س َ] (اِخ) ابن سفیان. رجوع به ابوقره شود.

عربی به فارسی

عسل

انگبین , عسل , شهد , محبوب , عسلی کردن , چرب ونرم کردن

معادل ابجد

کندوی عسل

250

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری